در مورد آزادی اندیشه وفکر میباشد.

این وب سایت هدفی جزتقریب افکار واندیشه ها چیزی دیگر ندارد وکلیه افکار پیش ما محترم میباشند.ازادی واندیشه یعنی زنده باد مخالف.

در مورد آزادی اندیشه وفکر میباشد.

این وب سایت هدفی جزتقریب افکار واندیشه ها چیزی دیگر ندارد وکلیه افکار پیش ما محترم میباشند.ازادی واندیشه یعنی زنده باد مخالف.

امنیت وآزادی از دیدگاه اسلام۲

امنیت و آزادى در محیط خانه
خداوند در سوره نور: آیات 27 تا 29 می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى أَهْلِها ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ . فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِیها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّى یُؤْذَنَ لَکُمْ وَ إِنْ قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْکى لَکُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ . لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ مَسْکُونَةٍ فِیها مَتاعٌ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما تَکْتُمُونَ»؛ اى کسانى که ایمان آورده اید در خانه هایى غیر از خانه خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن خانه سلام کنید، این براى شما بهتر است، شاید متذکر شوید. و اگر کسى در آن نیافتید داخل آن نشوید تا به شما اجازه داده شود، و اگر گفته شود بازگردید، بازگردید، که براى شما پاکیزه تر است و خداوند به آنچه انجام مى دهید آگاه است. گناهى بر شما نیست که وارد خانه هاى غیر مسکونى بشوید که در آنجا متاعى متعلق به شما وجود دارد، و خدا آنچه را آشکار مى کنید یا پنهان مى دارید مى داند.

بى شک وجود انسان داراى دو بعد است، بعد فردى و بعد اجتماعى و به همین دلیل داراى دو نوع زندگى است، زندگى خصوصى و عمومى که هر کدام براى خود ویژگیهایى دارد و آداب و مقرراتى. انسان ناچار است در محیط اجتماع قیود زیادى را از نظر لباس و طرز حرکت و رفت و آمد تحمل کند، ولى پیدا است که ادامه این وضع در تمام مدت شبانه روز خسته کننده و دردسرآفرین است. او مى خواهد مدتى از شبانه روز را آزاد باشد، قید و بندها را دور کند به استراحت پردازد با خانواده و فرزندان خود به گفتگوهاى خصوصى بنشیند و تا آنجا که ممکن است از این آزادى بهره گیرد، و به همین دلیل به خانه خصوصى خود پناه مى برد و با بستن درها به روى دیگران زندگى خویش را موقتاً از جامعه جدا مى سازد و همراه آن از انبوه قیودى که ناچار بود در محیط اجتماع بر خود تحمیل کند آزاد مى شود.
حال باید در این محیط آزاد با این فلسفه روشن، امنیت کافى وجود داشته باشد، اگر بنا باشد هر کس سر زده وارد این محیط گردد و به حریم امن آن تجاوز کند دیگر آن آزادى و استراحت و آرامش وجود نخواهد داشت و مبدل به محیط کوچه و بازار مى شود.

به همین دلیل همیشه در میان انسانها مقررات ویژه اى در این زمینه بوده است، و در تمام قوانین دنیا وارد شدن به خانه اشخاص بدون اجازه آنها ممنوع است و مجازات دارد، و حتى در جایى که ضرورتى از نظر حفظ امنیت و جهات دیگر ایجاب کند که بدون اجازه وارد شوند مقامات محدود و معینى حق دادن چنین اجازه اى را دارند.
در اسلام نیز در این زمینه دستور بسیار مؤکد داده شده و آداب و ریزه کاریهایى در این زمینه وجود دارد که کمتر نظیر آن دیده مى شود.در حدیثى مى خوانیم: که" ابو سعید" از یاران پیامبر (ص) اجازه ورود به منزل گرفت در حالى که روبروى در خانه پیامبر ص ایستاده بود، پیامبر (ص) فرمود: به هنگام اجازه گرفتن روبروى در نایست!
در روایت دیگرى مى خوانیم که خود آن حضرت هنگامى که به در خانه کسى مى آمد روبروى در نمى ایستاد بلکه در طرف راست یا چپ قرار مى گرفت و مى فرمود: السلام علیکم (و به این وسیله اجازه ورود مى گرفت) زیرا آن روز هنوز معمول نشده بود که در برابر در خانه پرده بیاویزند.

حتى در روایات اسلامى مى خوانیم که انسان به هنگامى که مى خواهد وارد خانه مادر یا پدر و یا حتى وارد خانه فرزند خود شود اجازه بگیرد.
در روایتى آمده است که مردى از پیامبر (ص) پرسید: آیا به هنگامى که مى خواهم وارد خانه مادرم شوم باید اجازه بگیرم؟ فرمود: آرى، عرض کرد مادرم غیر از من خدمتگزارى ندارد باز هم باید اجازه بگیرم؟! فرمود: أتحب ان تراها عریانة؟!؛ آیا دوست دارى مادرت را برهنه ببینى؟! عرض کرد: نه، فرمود: فاستاذن علیها!؛ اکنون که چنین است از او اجازه بگیر!. در روایت دیگرى مى خوانیم که پیامبر (ص) هنگامى که مى خواست وارد خانه دخترش فاطمه (ع) شود، نخست بر در خانه آمد دست به روى در گذاشت و در را کمى عقب زد، سپس فرمود: السلام علیکم، فاطمه (ع) پاسخ سلام پدر را داد، بعد پیامبر (ص) فرمود: اجازه دارم وارد شوم؟ عرض کرد وارد شو اى رسول خدا! پیامبر (ص) فرمود: کسى که همراه من است نیز اجازه دارد وارد شود فاطمه عرض کرد: مقنعه بر سر من نیست، و هنگامى که خود را به حجاب اسلامى محجب ساخت پیامبر (ص) مجدداً سلام کرد و فاطمه (ع) جواب داد، و مجدداً اجازه ورود براى خودش گرفت و بعد از پاسخ موافق فاطمه (ع) اجازه ورود براى همراهش جابربن عبدالله گرفت.

این حدیث بخوبى نشان مى دهد که تا چه اندازه پیامبر (ص) که یک الگو و سرمشق براى عموم مسلمانان بود این نکات را دقیقاً رعایت مى فرمود. حتى در بعضى از روایات مى خوانیم باید سه بار اجازه گرفت، اجازه اول را بشنوند و به هنگام اجازه دوم خود را آماده سازند، و به هنگام اجازه سوم اگر خواستند اجازه دهند و اگر نخواستند اجازه ندهند!. حتى بعضى لازم دانسته اند که در میان این سه اجازه، فاصله اى باشد چرا که گاه لباس مناسبى بر تن صاحب خانه نیست، و گاه در حالى است که نمى خواهد کسى او را در آن حال ببیند، گاه وضع اطاق به هم ریخته است و گاه اسرارى است که نمى خواهد دیگرى بر اسرار درون خانه اش واقف شود، باید به او فرصتى داد تا خود را جمع و جور کند، و اگر اجازه نداد بدون کمترین احساس ناراحتى باید صرف نظر کرد. 

ادامه دارد .................... 

نظرات 8 + ارسال نظر
محمداراسته شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 04:09 ب.ظ

باسلام خدمت مدیرمحترم وبلاک ازادی واندیشه
فکرکنم سه سالی میشود باهم هستیم وهمیشه نظرات جناب عالی راه نمودبنده بوده است وبنده نیزازوبلاک زیبای شما استفاده برده ام چه بایدکردمطلب ما درحدتوان ودانش ماهست
وفکرکنم ازپیرمردی مثل بنده انتظار نبایدداشت که چیزهای بهتر وبیشتری بنویسم بنده بیشتر درفکرروستای خود وابادانی بیابان وامنیت ایران هستم اسکله سیریک بنده راخوشهال میکند بارندگی بیابان بنده رابه وجدمی اورد بنده چهارسالی هست دروب هستم البته یک ملیون صدم این وب گشته ام البته قسمت فارسی ان دنبال دوتا مقاله برای دانش اموزان وازین راه بنده امرار معاش میکنم وبسیاری رامیبینم برای سرگرمی یک رباعی مینویسند ووبلاکی دارند برای خودشان
انشالله ما بتوانیم ازمقالات زیبای شما استفاده ببریم

علیکم السلام
ممنون از حضورتان
خیلی خوشحالم کردید
انشالله موفق وموید باشید

مهر جنوب یکشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 08:44 ب.ظ http://www.mehre-jonoob.blogfa.com

با سلام وتبریک سال جدید
مطالب شما را در باره زن خواندم.بسیار جالب و ارزنده بود.توصیه می نمایم تا حد امکان مطالب را خلاصه تر بنویسید.بزودی نگاهی تاریخی به زن از منظر ادبیات در مهر جنوب را شاهد خواهید بود.منتظر حضور پر مهر شماو دوستانتان در مهر جنوب هستم.
باسپاس- رضا برومند

علیکم السلام
سال نوشما نیز مبارکباد
موفق باشید

دخترخلیج دوشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 09:44 ق.ظ http://www.dkh.blogsky.com

حضور همیشگی شما باعث دلگرمی منه ...
پیروز باشید ...

علیکم السلام
سال نوشما نیز مبارکباد
موفق باشید

طاهرزایی ((البته بدون وبلاگ هستم )) سه‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 01:45 ب.ظ

سلام
خوبی ؟خوشی ؟ خوش میگذره ؟ دنیا وروزگاربه کامتان می چرخد؟
راستی چرا با جناب اراسته عزیز این همه دهن به دهن میشوید ؟
منظورتان چیست ؟هدفتان را واضح بیان کنید ؟
وبلاگی بنام طاهو زده اید وخودتان را براهک معرفی کردید برای چه؟
میتوانید هدف از این کارتان را برای مان واضح بیان نمایید ؟/
به قول خودتان موفق باشید
؟؟؟؟؟؟

علیکم السلام دوست عزیز
ابتدا قدوم مبارک حضرتعالی را به کلبه حقیرانه ما تبریک عرض مینماییم
قبل ازهرگونه پاسخ باید خدمتتان عرض کنم .
دراین هوای بارانی شما نیز به نوبه خویش مارا سوال باران کردید .
ازاینکه از اوضاع واحوال ما جویا شده اید ومارا لایق این همه محبت دانسته اید بسیار ممنونیماوضاع واحوال ما خوبه وروزگار هم بروفق مراد
میچرخد پس خدایا هزاران مرتبه شکرت .
اولا من از شما میخواهم برایم ثابت کنید که من براهک ویا طاهوهستم اگرادله ای محکم وقوی دارید پس بفرمایید لطفا معطل نکنید .چون صبرمان کم هست وخیلی ها دوست دارند ومنتظرند طاهو را بشناسند .
ثانیامن هیچ وقت با اقای آراسته دهان به دهان نشده ائمکه حالا منظور وهدفی از این کار داشته باشیم .
طاهو وبلاگی مستقل وهدفی مشخص وغیر از اهداف مادارد .وبلاگ ازادی واندیشه هرگونه ارتباط را با وبلاگ طاهونفی میکند .
وحتی شناختی از نویسندهاش هم ندارسم .
یکی از اهداف ما تقریب بین مذاهب وافکار میباشد وشعار ما زنده باد مخالف میباشد .
هرانسانی با هرگونه فکر وتفکریوعقیده ای برای ما محترم میباشد .زیرا انسان است وانسان دارای ارزش واحترام وشخصیت میباشد همانطور که خداوند میفرمایند ((ولقد کرمنا بنی ادم ))
برادر عزیز جناب طاهرزایی بزرگوار ومحترم گویند شیخ ابوالحسن خرقانی بر سر در خانقاه خود نوشته بود: « هر کس که در این سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید. چه آنکس که بدرگاه باری تعالی به جان ارزد، البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد.»

نگارنده (رفیع) این مضمون والای انسانی را چنین به نظم درآورده است:

بـر سـر در خـانـقـاه خـرقـان شیخ خرقان به لطـف عـرفان

این نکته نوشته بود از مـهــر مـهـر فـلـک اسـت تـالـی آن

هر کس که در این سرا درآید گـر گرسنه بود یا که عطشان

مـهمان بـخوان عارفان است گـر گـبـر بـود و یـا مـسـلـمـان

از مـهـر بـخـدمـتش بکوشید زیرا که هم اوست پیک جانان

شایسته نان ابوالحسن هست آنکس که خدای داده اش جان
هرکسی خداوند برای او جانی داده پس لایق احترام ما نیز هست
موفق باشید

در پی انسانیت جمعه 14 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 02:51 ب.ظ http://bashar99.blogfa.com

سلام
مطالب جالبی دارید...البته الان فرصت نمیکنم همش رو بخونم...
در ضمن ببخش که بی دعوت اومدم...
بهارتون هم مبارک و شاد باد...
یا علی..

علیکم السلام
ممنون از حضورتان
موفق باشید

لاری شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 07:17 ب.ظ

سلام
سپاسگزارم
و باز از شیخ خرقان است که فرموده است:

نوشته بر دریا

بر هر چیزی
کتابت
بود
مگر بر
آب
و اگر گذر کنی بر
دریا
از
خون خویش
بر
آب
کتابت
کن
تا آن که از پی تو درآید
داند
که
عاشقان
و
مستان
و
سوختگان
رفته اند.

علیکم السلام
ممنون از حضورسبزتان
بازهم منتظریم
موفق باشید

گیاوان دوست یکشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 08:41 ب.ظ

کامنتهای زیادی را دروبلاگهای مختلف دیدم که با نام طاهرزئی نظر داده بودند. اظهرمن الشمس است که بعضی ازاین کامنتها واقعا مربوط به طاهرزئی نیستند. آنچه که بعنوان حسن این دنیای مجازی مطرح است ( یعنی ناشناس ماندن افراد وبیان هرآنچه دل تنگشان می خواهد) اینبار چندان مطلوب قبیله طاهرزئی نیست ، زیرا کاربران نظراتی داده اند که در شان نام این ایل بزرگ نیست . هرچند که دوستان فهیم وبا معلوماتی که این مطالب را می خوانند می توانند سره را ازناسره تشخیص دهند ولی بهر حال درج چنین نظراتی می تواند تاثیر منفی خود را برجای بگذارد
البته من این موضوع را به فال نیک می گیرم وامیدوارم این موضوع زمینه ساز حضور فعال تر وپررنگ تر دوستداران این ایل بزرگ شود
لذا به نقل از مثنوی معنوی حکایتی را تقدیمتان می کنم
(این کامنت را میخواهم درچند وبلاگ بگذارم ، دوستان از تکراری بودن آن رنجور نشن)

حکایت آن واعظ که هرآغاز تذکیر دعای ظالمان وسخت دلان وبی اعتقادان کردی :
آن یکی واعظ چو برتخت آمدی قاطعان راه را داعی شدی
دست بر می داشت یا رب رحم ران بر بدان ومفسدان وطاغیان
بر همه تسخرکنان اهل خیر بر همه کافردلان واهل دیر
می نکردی او دعا براصفیا می تکردی جزخبثان را دعا
مر ورا گفتند که این معهودنیست دعوت اهل ضلالت جود نیست
گفت نیکوئی از اینها دیده ام من دعاشان از این سبب بگزیده ام
خبث وظلم وجور چندان شاختند که مرا ازشر به خیر انداختند
هرگهی که رو به دنیا کردمی من ازایشان زخم وضربت خوردمی
...
...
...
درحقیقت هر عدو داروی تواست کیمیا ونافع ودلجوی تواست
که ازاو اندرگریزی درخلا استعانت جوئی ازلطف خدا

جنا ب گیاوان دوست ابتدا قدوم مبارکتان را به این وب سایت به فال نیک میگیرم
البته انتظار داشتم که راجع به موضوع بنده نظری هم دهید
بهرجهت در آینده منتظر حضورتان هستم
موفق باشید

گیاوان دوست سه‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 09:40 ب.ظ

باعرض پوزش از اینکه بدون مقدمه کامنتی که جنبه کلی داشت را در این وبلاگ گذاشتم.
بنده همیشه مطالب زیبا ومفیدتان را میخوانم ولی شرمنده که علم وسوادم اجازه نمی دهد که کامنتی درخور و قابل توجه بذارم . علتش هم اینست که مطالب مطروحه در وبلاگ شما سرور گرامی بگونه ای است که باید اطلاع کافی از مباحث مطرح شده داشته باشی تا کامنت بذاری .
بهر حال از میان پست هایت ، ((ارزش زن در ادیان وتمدنهای گذشته)) جالب وخواندنی ودر عین حال قابل بحث وبررسی بیشتر بود . انتظار می رفت مخاطبین شما خصوصا خانمها نظرات بیشتری می دادند. کامنت برادر عزیز آقای سعدینی پرمحتوا وقابل تامل بود. امیدوارم خواهران عزیز با خودباوری و تلاش بیشتر ، باورهای منفی قبلی جامعه را تبدیل به باورهائی مثبت بکنند تا ازاین منظر گوهر وجود زنان از قعر دریا بیرون آمده و زیبائی بخش محفل بشریت گردد.
با سخنی از آنتونی رابینز سخنم را به پایان میبرم:
اگر میخواهید در زندگی فرد موفقی باشید به خاطر بسپارید : درمعادله زندگی ، آینده هیچ وقت با گذشته برابر نیست.
به امید آینده ای بهتر ، روشنتر و به دور از باورهای غلط

ممنون ازحضورتان
بازهم منتظریم
موفق باشید

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد