در مورد آزادی اندیشه وفکر میباشد.

این وب سایت هدفی جزتقریب افکار واندیشه ها چیزی دیگر ندارد وکلیه افکار پیش ما محترم میباشند.ازادی واندیشه یعنی زنده باد مخالف.

در مورد آزادی اندیشه وفکر میباشد.

این وب سایت هدفی جزتقریب افکار واندیشه ها چیزی دیگر ندارد وکلیه افکار پیش ما محترم میباشند.ازادی واندیشه یعنی زنده باد مخالف.

جنگهای صلیبی:4

  

جنگ صلیبی: 1146 - 1148

قدیس برنار به پاپ ائوگنیوس سوم ملتجی شد تا بار دیگر مسیحیان را زیر پرچم صلیبی گرد آورد.

اما ائوگنیوس، که در این موقع گرفتار منازعه با مردم بیدین روم بود، از برنار استدعا کرد که خود وی این مهم را به عهده گیرد. پیشنهاد پاپ عاقلانه بود، زیرا برنار، قدیسی که وسیله رسیدن وی به مقام پاپی را فراهم ساخته بود، آدمی بود به مراتب بزرگتر از خود وی .

هنگامی که برنار از حجره خویش در کلروو به قصد ترغیب فرانسویان به جنگ صلیبی بیرون آمد، آن شکاکیتی که در قلوب مومنان پنهان است خاموش، و بیمهایی که از شنیدن ماجراهای جنگ صلیبی اول در میان مردم قوت یافته بود زایل شد. برنار مستقیما نزد پادشاه فرانسه، لویی هفتم، شتافت و او را تشویق کرد که خود در راس سپاه صلیبی قرار گیرد. آنگاه در حالی که پادشاه فرانسه در کنار وی ایستاده بود، خطاب به انبوه مردم در وزله بیاناتی ایراد کرد (1146).

هنگامی که سخن وی به پایان رسید، انبوه مردم همگی حاضر به خدمت شدند. صلیبهایی که فراهم آورده بودند به هیچ وجه کفایت جمعیت را نمیداد، به همین سبب برنار جبه خود را ریش ریش کرد تا حاضران هر تکهای را به علامت پیوستن به سپاه صلیبی بردارند. آنگاه خطاب به پاپ نوشت: ((شهرها و قلعه‌ها همه تهی شدهاند، حتی در مقابل هر هفت نفر زن یک نفر مرد باقی نمانده است، و همه جا پر از زنان بیوهای است که هنوز شوهرانشان زنده هستند.)) بعد از آنکه برنار فرانسه را آماده جنگ صلیبی کرد، متوجه آلمان شد. در آنجا، بر اثر بلاغت پر شور خود، امپراطور کونراد سوم را متقاعد کرد که جنگ صلیبی تنها امر مقدسی است که میتواند مایه

وحدت گوئلفها و هوهنشتاوفن - دو گروهی که قلمرو امپراطور را به دو پاره کرده بودند - شود. بسیاری از اشراف از کونراد تبعیت کردند، از جمله فردریک امیر سوابیا، که بعدها به بارباروسا (ریش قرمز) معروف شد و در جنگ سوم صلیبی جان سپرد. در عید فصح سال 1147، کونراد و لشکریان آلمانی عزم اورشلیم کردند. هنگام عید پنجاهه، لویی و فرانسویان به حرکت در آمدند. تاخیر در حرکت آنان برای رعایت احتیاط بود، زیرا مطمئن نبودند که آلمانیها دشمن خونین آنان هستند یا ترکها. آلمانیها نیز به نوبه خویش همین تردید را درباره ترکها و یونانیها داشتند. در مسیر آنها آنقدر شهرهای بیزانس تاراج شد که بسیاری دروازه‌های خود را به روی مبارزان صلیبی میبستند و جیره ناچیزی را با زنبیلها از فراز حصار شهر به لشکریان آلمانی نثار میکردند. مانوئل کومننوس که در این موقع امپراطور روم شرقی بود، با لحن ملایمی پیشنهاد کرد آن سپاهیان اصیل بهتر است به جای رفتن از جانب قسطنطنیه، در محل سستوس از تنگه هلسپونت عبور کنند ; اما کونراد و لویی از قبول چنین پیشنهادی خودداری ورزیدند. جمعی از مشاوران لویی وی را تشویق کردند که قسطنطنیه را برای فرانسه متصرف شود; لویی به چنین امری تن در نداد، شاید هم یونانیان از وسوسه وی آگاه بودند. به هر حال، مردم امپراطوری شرقی از هیبت و اسلحه شهسواران غربی متوحش شدند، و دیدن محارم و زنانی که همراه ایشان بودند مایه تفریح خاطر آنها شد. در معیت لویی، پادشاه فرانسه، الئونور آن ملکه مزاحم سفر میکرد، و جمعی از مغنیان و غزلسرایان به دنبالش بودند. دو کنت تولوز و فلاندر هر دو کنتسهای خود را همراه داشتند و بخشی از بار و بنهای که به دنبال قافله فرانسویان حرکت میکرد عبارت بود از جامهدان و صندوقهای مملو از لباس و اسباب بزکی که برای حفظ زیبایی این بانوان در مقابل هر گونه تغییرات و تبدلات آب و هوا، جنگ، و مرور زمان ضرورت داشت. مانوئل با شتاب تمام وسایل حرکت سپاهیان آلمان و فرانسه را از تنگه بوسفور فراهم ساخت و مقادیری سکه قلب برای داد و ستد با صلیبیون در اختیار یونانیها گذاشت. در آسیا، بر اثر کمیابی آذوقه و قیمتهای گزافی که یونانیان مطالبه میکردند، برخوردهای بسیاری بین منجیان و نجات یافتگان روی داد، و فردریک ریش قرمز تاسف میخورد از اینکه برای نیل به امتیاز مقابله با کفار ناگزیر بود با تیغ خویش خون مسیحی را بریزد .  

علی رغم نصایح مانوئل، کونراد اصرار داشت همان خط سیری را بپیماید که اولین سپاهیان صلیبی طی کرده بودند. با وجود بلدهای یونانی، یا شاید با حضور آنها، لشکریان آلمانی پی در پی به بیابانهای بی آب و علف و دامهایی که مسلمانان گسترده بودند در افتادند، و تلفاتی به آنها وارد آمد که دلسرد کننده بود. در محل دورولایوم (اسکی شهر فعلی) یعنی همان نقطهای که سپاهیان جنگ صلیبی اول قلج ارسلان را شکست داده بودند، سپاه کونراد با عمده قوای مسلمانان رو به رو شد و چنان در هم بشکست که از هر ده نفر مسیحی فقط یکی جان سالم به در

برد. لشکریان فرانسوی، که مسافت زیادی با جبهه جنگ فاصله داشتند، با شنیدن خبر دروغین فتح آلمانیها فریب خوردند و بی محابا پیش تاختند و، بر اثر هجومهای لشکریان مسلمان و گرسنگی متحمل تلفات سنگینی شدند. چون بقیهالسیف فرانسویها به آتالیا رسیدند، لویی از ناخدایان کشتیهای یونانی تقاضا کرد که سپاهیانش را از طریق دریا به شهر مسیحی طرسوس یا انطاکیه برسانند. نا خدایان برای هر مسافر کرایهای فوقالعاده مطالبه کردند. لویی، به اتفاق چند تن از اشراف، به همراه الئونور و معدودی از بانوان به کشتی نشست و عزم انطاکیه کرد و سپاهان فرانسه را در آتالیا به جا نهاد. لشکریان مسلمان بر آن شهر تاختند و تقریبا تمامی فرانسویان را از دم تیغ گذراندند(1148).

لویی به اتفاق بانوان به اورشلیم رسید، لکن سپاهی همراه وی نبود، و کونراد، که در آغاز کار با لشکریان عظیمی از راتیسبون حرکت کرده بود، اینک افراد سپاهش انگشت شمار بودند. از این عده که جان سالم به در برده بودند، واز سربازانی که در خود اورشلیم بودند، لشکری فراهم آمد که تحت فرماندهی سه سردار مختلف ، کونراد، لویی، و بودوئن سوم (1143-1162)، بسوی دمشق حرکت کرد هنگامی که دمشق در محاصره بود، میان اشراف نزاع افتاد که چون شهر گشوده شود، حکومت از آن کدام یک باشد. در این حیث و بیص، جاسوسان مسلمان به میان سپاه مسیحی رخنه کردند و برخی از سرداران را به زور رشوه واداشتند که عمدا دست از هجوم بر دارند یا عقبنشینی اختیار کنند. هنگامی که خبر رسید که امرای حلب و موصل با سپاه عظیمی برای نجات دمشق در حرکتند، تفوق با کسانی بود که عقب نشینی را تجویز میکردند، در نتیجه، لشکریان مسیحی به دسته‌هایی چند تقسیم شدند و به سوی انطاکیه، عکا،یا بیتالمقدس گریختند. کونراد، بیمار و مغلوب، سرشکسته به آلمان مراجعت کرد. الئونور و بیشتر شهسواران فرانسوی به وطن خود بازگشتند.

لویی یکسال دیگر در فلسطین ماند و در این مدت اماکن متبرکه را زیارت کرد. شکست مسیحیان در دومین جنگ صلیبی مایه بهت اروپا شد. همه جا مردم میپرسیدند که چگونه قادر متعال اجازه داده است که مدافعان راه وی این سان خوار و خفیف شوند. مخالفان بر قدیس برنار تاختند و او را واعظ بی پروای خیالپردازی خواندند که مسبب قتل عده زیادی از مردم شده بود. این جا و آنجا شکاکان جسوری در مهمترین اصول و مبانی دین تردید کردند. برنار در پاسخ مخالفان مدعی شد که مشیت قادر متعال ورای فهم آدمی است و این ضایعه قطعا مجازاتی بوده است برای گناهان مسیحیان. لکن از این پس بذر تردیدهایی فلسفی که آبلار (فت1142) پراکنده ساخته بود در اذهان حتی مردم عادی بارور شد. شور و رغبتی که سابقا برای جنگهای صلیبی وجود داشت سریعا رو به زوال گذاشت و عصر ایمان خود را آماده کرد تا در برابر هجوم اعتقادهای بیگانه یا بی اعتقادهای محض با آتش و شمشیر به مدافعه بر خیزد . 

منابع : تاریخ الاسلام 2 تاریخ تمدن

نظرات 3 + ارسال نظر
محمدآراسته جمعه 16 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:11 ق.ظ http://m-arasteh.blogfa.com/

سلام
مثل دیوژانس میخواهم فریادبزنم که یافتم آری یافتم
اری وبلاک شمابازشدوبنده کوته نظری رامینویسم به امیداینکه به پایان برسانم مطلب راباشماعزیزحرفها داشتیم چه کنم مجالی نیست که وقت کم است اتفاقا یک کتابی میخواندم بنام سیمای شجاعان نیمه تاریخی ونیمه رمان ازهمین جنگ صلیبی شروع میشودوعشق بازی های خواهرریجاردشیردل امپراطورانگلیس بابرادرسردارفاتح جنگهای صلیبی صلاح الدین ایوبی برایم بسیارجالب بودالبته رمان تاریخی بامستندات تاریخی زمین تاآسمان تفاوت دارد درآن کتاب این عاشق ومعشوق یکی فرنگی ودیگری شرقی داستان عشقی شان پایان خوشی ندارد هرچندخودریچاردبعدازشکست ورفتن به انگلیس میتواندبربرادردیوانه اش فائق آید فکرکنم فیلم آن دیده یی فلم قشنگیه بنده تلاش میکنم ازهرفرصتی برای خواندن مطلب شمااستفاده کنم اگرزورم برسددرب این آزادی واندیشه رابازکنم
بهروزباشیدوسلامت ازشمادرصفحه اول وبلاکم تشکرکرده ام
انشالله قبول شود وعذربنده پزیرفته

علیک السلام استاد عزیز
مادردنیائی مجازی مدیون محبت های شما هستیم
موفق باشید

محمدامین عزیزی یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:47 ب.ظ http://amin3488.blogfa.com

سلام بر دوستان

من امروز براتون یه مجموعه از تصاویر بسیار زیبا از شالیزارهای بلوچستان (قصرقند) با کیفیت بسیار عالی و اندازه بزرگ مناسب برای دسکتاپ رایانه شما گذاشتم

امیدوارم دانلود کنید و خوشتان بیایید...

نظر هم یادتون نره..............
موفق باشید

رامی بازگری چهارشنبه 21 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:00 ق.ظ http://rostaibazger.blogfa.com

استاد[گل]
خوبی . مولوی عزیز معلوم کجای؟ اینروزا ازما بیخبری سر نمی زنی تماس نمی گیری شاید در مسافرتی خیر بشه انشاالله.منتظر شما وهمفکرانت در نیای شعر و ادبیات هستیم مارا لایق خود بدانید وسری به روستای قدیمی ما بزنید.....
غزلسرائی بی همتا معاصر سیمین خلیلی( بهبهانی) در سال 1306ازدوشخصیت فرهنگی فخرعظماارغون وعباس خلیلی چشم به روی زندگی گشود.هنوز به دوسال از عمر این کودک نگذشته بود که بین پدر ومادرش اختلاف افتاد وازهم جداشدند.
سیمین ذوق ادبی را از وادینش به ارث برده بود زیرا پدرش عباس خلیلی نویسنده ده ها جلد کتاب ورمان به سبک جدید بودند ومسلط به دوزبان فارسی وعربی بودندوبیش از 1200بیت شعر از شاهنامه را به زبان عربی ترجمه نمودند.
یکی از اشعار او را که در مورد زنان است با هم می خوانیم...
لاف ز برتری کم زن، سنگ برابرت هستیم
تیر به ما چه می باری؟ نیمه دیگرت هستیم
خالق این جهان ما را واسطه کرد در خلقت
حرمت ما نگه می دار خالق و مادرت هستیم
نظم جهان فردا را همت و همدلی باید
دست به دست ما بسپار ، یار دلاورت هستیم
عزت و امن و آسایش جمله ز لطف ما داری
از دل خود اگر پرسی ، همدل و همسرت هستیم.
حق طلبان همراهیم ، زنده و شاد و برپاییم
گام بزن، بیا با ما: ما همه یاورت هستیم .
حق حیات کامل تر ، گرچه به کام شیر اندر
مطلب ماست، باور کن ، طالب باورت هستیم.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد